حسرت زندگی مرا میخورند اما نمی دانند از درون ویرانم به امید دیدار دوباره ات شبها را به صبح میرسانم
قلبم با یاد تو طوفانی میشود و چشمانم از گریه های شبانه به سان کویر خشکی مانده چرا رسیدن به تو اینقدر
سخت است آیا سزاوار من
این است آیا سزاوارت نیستم که وجودم را حس نمیکنی
ای کاش لحظه ای تامل کنی
:: برچسبها:
دلنوشته غم فراق,
|